به گزارش مشرق، فرارو نوشت: مجله تايم در حالي که سال 2010 نام ميرحسين موسوي، زهرا رهنورد و شيرين عبادي را در شمار نامزدهاي خود گنجانده بود، امسال اسامي آنان را از فهرست شخصيت هاي اثرگذار و پرنفوذ حذف کرد. اين مجله سال گذشته تلاش کرده بود با گنجاندن نام سه تن از فتنه گران ايراني در کنار چهره هاي سياسي جهان، به شارژ روحي عوامل ميداني فتنه بپردازد و در اين راه حتي موسوي، رقيب ليدي گاگا رقاصه مبتذل آمريکايي هم در دور نهايي شد اما از وي عقب افتاد.
اما امسال با توجه به مرگ و فراموشي فتنه سبز، مجله آمريکايي نيز ترجيح داد نام موسوي، رهنورد و عبادي را کلاً از فهرست اسامي خود حذف کند تا ترديدهاي گسترده نسبت به سنديت فهرست اين مجله در افکار عمومي- مانند پارسال- پديد نيايد.
همزمان با حذف نام دست اندرکاران فتنه از فهرست مجله تايم، محافل ضد انقلاب نيز معتقدند بانيان فتنه سبز به باد فراموشي سپرده شده اند و از سوي ديگر جريان اپوزيسيون واجد هيچ گزينه درخور ديگري هم نيست.
شبکه مجازي بالاترين در اين زمينه نوشت: پاي حرف هاي رضاپهلوي مي نشيني، ميگن باباش دزد بوده، آدم کشته ، ساواک راه انداخته و و و... مياي از کشتار پادگان اشرف بگي، ميگن ول کن منافقين تروريست را، يا ميگن؛ مگه نديدي مسعود رجوي با صدام ماچ و بوسه کرده و... از خاتمي و اصلاح طلبا ميگي، ميگن بابا خاتمي بي بخاره و بقيه شون با رژيم هماهنگ هستند. اصلاً ميگي گور پدر همه اپوزيسيون، زنده باد موسوي، ميگن تکليف اعدام هاي دهه شصت چي ميشه. بابا آقايان روشنفکر سياسي! يکي تکليف ما را روشن کنه، بالاخره تحت کدوم گروه و اپوزيسيوني بايد با جمهوري اسلامي مبارزه کرد؟
بالاترين در مطلب ديگري با زير سؤال بردن گروه نيمه تعطيلي موسوم به شوراي هماهنگي راه سبز خارج کشور نوشت: اولش همه مي گفتيم جنبش نياز به سر نداره. حالا که موسوي و کروبي توي حصرند، لينک هايي منتشر مي شود که کساني که در آن سوي مرزها به خوبي و خوشي زندگي مي کنند و هر روز براي تفريح و سرگرمي در تلويزيون هاي خود ظاهر مي شوند را به عنوان رهبر قالب جنبش سبز کنند، و برخي با به به و چه چه به آن دامن مي زنند. کساني مي خواهند خود را رهبر جنبش جا بزنند که به چالش کشيدنشان فحش هاي چاله ميداني است، و کيلومترها دورتر از مردم و کشورشان زندگي مي کنند، و با راه حل هاي نانوايي وارشان مي خواهند بگويند درد مردم را مي فهمند. آيا از چند هزار کيلومتر آن طرف تر مي شود با افکار عمومي ارتباط گرفت؟!
در همين حال نامه 28 وبلاگ نويس و سايت ضدانقلاب در فضاي مجازي و خطاب به شوراي هماهنگي راه سبز منتشر شده که اين شورا را متهم به بي کفايتي مي کند. در اين نامه آمده است: امروز که قريب به 2 ماه از شکل گيري شوراي هماهنگي مي گذرد، امضاکنندگان اين نامه نه در قالب يک تشکل سياسي يکپارچه و در راستاي اهداف سياسي و منافع گروهي بلکه از روي احساس وظيفه و مسئوليت به نقد عملکرد و کارنامه «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» مي پردازند. اگر واقع بينانه به عملکرد اين شورا نگاه شود، انفعال و بي تحرکي مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولاً خالي تر از آن است که قابل نقد باشد. اما با درک حساسيت ها و شرايط موجود، مي توان از اين نقدها موقتاً عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مديريت اعتراضات و حوادث پيش روي جنبش سبز به بررسي و نقد شورا و تحرک اعضايش پرداخت. اما متأسفانه در اين سوي داستان نيز چيز چندان قابل عرضي وجود ندارد و بيم آن مي رود که چنانچه اين سکوت و انفعال ادامه پيدا کند، نه تنها نقش اين شورا در سايه ترديد قرار گيرد، بلکه خلأ رهبري جنبش باعث از هم پاشيدگي و سرخوردگي و يأس و فروپاشي جنبش شود.
در حالي که بالاترين در مطلبي خطاب به برخي اعضاي لو رفته شورا نظير امير ارجمند و واحدي مي نوشت «آقايان، سکوتتان حال به هم زن است»، يکي از حاميان شورا در پاسخ نوشت: بالاترين زماني رونق داشت و براي داغ شدن يک لينک در اين سايت بايد 80-70 تا رأي مثبت مي گرفتي اما با سياست هاي مديريت سايت، تمام فعالين رفتند سمت سايت هاي ديگر و الان براي داغ شدن يک لينک 30 تا بيشتر رأي مثبت نمي خواد.